لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

بر لبم کس خنده ای


بر لبم کس خنده ای هرگز مدید الا مگر   در میان گریه بر احوال خود خندیده ام


سر فدای دوست کردن


سر فدای دوست کردن نزد ما دشوار نیست    گرچه این نا قابلی ها قابل گفتار نیست



اگر سنگم زنی


اگر سنگم زنی سنگت ببوسم    اگر زهرم دهی زهرت بنوشم
اگرغسلم دهی با آب کافور         کفن پاره کنم رویت ببوسم!



یار در پرده


یار در پرده و ما پرده بر انداخته ایم     از ازل او به چنان ما به چنین ساخته ایم
گر کمان میکشد اینک به کمین امده ایم    ور که شمشیر زند ما سپر انداخته ای




یک قلب سیاه


یک قلب سیاه کن خودت می فهمی      یک ‏بار گناه کن خودت می فهمی

من این همه بد نیستم آقا! خانم!     یک لحظه نگاه کن خودت می فهمی



ای دوستان بی وفا


ای دوستان بی وفا           از غم بیاموزید وفا

غم با همه بیگانگی    سر می زند شبها به ما



الهی در شب فقرم بسوزان


الهی در شب فقرم بسوزان    دلی محتاج نامردان نگردان



مگر آگاه شدی


مگر آگاه شدی از غم تنهایی من              که به غمخواریم اندر دل شب نوحه گری؟

مگر از گلشن عشق آمده ای ای بلبل مست ؟    که چنین ناله جانسوز ندارد بشری



شمع اگر پروانه را سوزاند


شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید    آه عاشق زودگیرد دامن معشوق را



شمع می سوزد


شمع می سوزد و پروانه به دورش نگران    ما که می سوزیم و پروانه نداریم چه کنیم



آنقدر در کشتی عشقت نشینم


آنقدر در کشتی عشقت نشینم روز و شب    یا به ساحل می رسم یا غرق دریا می شوم



اگر طوطی زبان می بست


اگر طوطی زبان می بست در کام     که خود را در قفس می دید و نه دام

خموشی پرده پوش راز باشد                       نه مانند سخن غماز باشد



من در غم تو


من در غم تو , تو در کنار دگری     همدرد تو من , تو غمگسار دگری

معنا نشد , نمی شود بعد از من         من کشته تو , تو سوگوار دگری



اگر دورم ز دیدارت


اگر دورم ز دیدارت دلیل بر بی وفایی نیست   وفا آنست که نامت را نهان در زیر لب دارم



من به جرم با وفایی


من به جرم با وفایی این چنین تنها شدم    چون ندارم همدمی بازیچه ی دلها شدم