گویند بهشت و حور و کوثر باشد جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد
تو
گرداننده دلها و چشمانم
تو ای تدبیر هر روز و هر شامم،
تو چرخاننده احوال این دنیا،
بگردان حال ما را سوی آن حالی که میدانی.
خداوندا،
نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای ! اما:
برای مردمان خوب این وادی، عطا فرما:
1000 امید،
1300 آگاهی،
1389 بهروزی،
1390 لبخند زیبا
را
پیشاپیش سال نو رو تبریک می گم
غمی کز پیش شادمانی بری به از شادی کز پسش غم خوری
هرکه بینای عیب خوشتن است طعنه بر عیب دیگران نزند
با این همه جور و تند خویی بارت بکشم که خوبرویی
عید است ولی بدون او غم داریم عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد اینگونه هزار عید با هم داریم
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
امشب ای ناز ، چه دلتنگ نگاهت شده ام باز ای مونس جان چشم براهت شده ام
برق چشمان تو امشب به سکوتم خندید چونکه دیوانه ی آن چهره ای ماهت شده ام
تــــــو بصــــد آیـــنه از دیـــدن خود سیــــر نئی من به یک چشم ز دیدار تو چون سیر شوم؟
دوست نزدیک تر از من به من است وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست در کنارم من و من مهجورم