از آن رو شمع از سوز دل پروانه آگه شد
که گوش عشق می داند زبان بی زبانی را
ابوالحسن ورزی
گفتی که اختیار کنم ترک یاد او
خوش گفته ای ولیک بگو اختیار کو؟
سیمین بهبهانی
اگـــــر آید به جانم هـــر ســــه یک بار غــــــریبــــی و اســــــیری و غــــــم یار اســــــیری و غـــــریبی چـــــــاره دارد ولـــی آخـــــر کشــــــد مـــــارا غـــــم یار
عشق موری بود بر سنگ سیاهی در شبی
چشم های ما فقط رنج تماشا می کشند
مرغ یادت در دل ویرانم آخر لانه کرد شاید او هم عاشق ویرانه باشد مثل من مهدی کاووسی
این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است
گورِ گردان است و در او آرزوهای من است!
سیمین بهبهانی
دلم از سینه به تنگ است خدایا بِرهان هر کجا در قفسی مرغ گرفتاری هست حالتی ترکمان
خواستم پاره گریبان کنم از دست غمت
دستم از ضعف دریغا به گریبان نرسید
عبدالله الفت
گلی که خود بدادم پیچ و تابش به اشک دیدگانم دادم آبش
دراین گلشن خدایا کی روا بود گل از ما، دیگری گیرد گلابش
بابا طاهر