لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

دوست نزدیک

دوست نزدیک تر از من به من است       وین عجب تر که من از وی دورم 

چه کنم با که توان گفت که دوست                  در کنارم من و من مهجورم 


صبر است


صبر است  علاج عشق دانم         اما چه کنم نمی توانم


گر ز بی مهری


گر ز بی مهری مرا از شهر بیرون می کنی    دل که در کوی تو می ماند به او چون می کنی؟


همایی نسابی        

شاید که کند یادم


این دست من از خاک است

هم خاک شود روزی
این خط من از کاغذ
هم پاک شود روزی
آن کس که مرا داند
یا خط مرا خواند
شاید که کند یادم
غمناک شود روزی

چند پنهان کنم


چند پنهان کنم افسانه هجران از تو     جان من بر همه پیداست چه پنهان از تو

غم ز هر جاکه رسد


غم ز هر جاکه رسد سرزده آید به دلم    چکنم خانه من بر سر راه افتاده است


حال شبهای مرا


حال شبهای مرا همچو منی داند و بس     تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد



دانی که چه ها


دانی که چه ها چه ها می خواهم          وصل تو من بی سر و پا می خواهم

فریاد و فغان و ناله ام دانی چیست؟     یعنی که تو را تو را تو را می خواهم



درد بسیار بود


.درد بسیار بود در دل بیچاره ولی       با که گوید که در این معرکه غمخواری نیست


افروختن و سوختن


افروختن و سوختن و جامه دریدن     پروانه ز من ، شمع زمن ، گل زمن آموخت


چگونه شاد شود


چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟    به اختیار که از اختیار بیرون است


زندگی عشق به قلب داشتن است



کاش می دانستید 

 زندگی با همه وسعت خویش 
 محفل ساکت غم خوردن نیست 
حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست
 زندگی خوردن و خوابیدن نیست
 زندگی عشق به قلب داشتن است

زندگی حس جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
 از تماشاگر آغاز حیات
 تا به جایی که خدا می داند

یاد از آنشب


یاد از آنشب که لب چشمه میان من و او     پرده ای جز سر گیسوی شبانگاه نبود

لب او بر لب من بود و بحسرت می گفت:     کاشکی عمر وصال اینهمه کوتاه نبود


پژمان بختیاری               

عشق آمد


عشق آمد و شد چونم اندر رگ و پوست            تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت       نامی است ز من بر من و باقی همه اوست


عبدالله انصاری              

زنـــدگی کردن من


زنـــدگی کردن من مـُـردن تــدریجــــــی بود          آنچـــه جان کند تـنم ، عمر حسابش کردم