معینی کرمانشاهی
عید باستانی نوروز رو خدمت همه ی دوستان خوبم تبریک میگم
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
گویند بهشت و حور و کوثر باشد جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد
تو
گرداننده دلها و چشمانم
تو ای تدبیر هر روز و هر شامم،
تو چرخاننده احوال این دنیا،
بگردان حال ما را سوی آن حالی که میدانی.
خداوندا،
نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای ! اما:
برای مردمان خوب این وادی، عطا فرما:
1000 امید،
1300 آگاهی،
1389 بهروزی،
1390 لبخند زیبا
را
پیشاپیش سال نو رو تبریک می گم
عید است ولی بدون او غم داریم عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد اینگونه هزار عید با هم داریم
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
امشب ای ناز ، چه دلتنگ نگاهت شده ام باز ای مونس جان چشم براهت شده ام
برق چشمان تو امشب به سکوتم خندید چونکه دیوانه ی آن چهره ای ماهت شده ام
تــــــو بصــــد آیـــنه از دیـــدن خود سیــــر نئی من به یک چشم ز دیدار تو چون سیر شوم؟