آن سرو که گویند به بالای تو ماند هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخه ای باشد ز لوح خال هندویت
وفا کنیم و ملامت کنیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن