تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم .
شباهنگام ٬ در آن دم ٬ که بر جا ٬دره ها چون مرده ماران خفتگان اند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام ٬
گرم یاد آوری یا نه ٬ من از یادت نمی کاهم ؛
تو را من چشم در راهم
نیما
سلام
ممنون خیلی قشنگ بود
راستی اگر با تبادل لینک هم موافق بودید حتماً خبرم کن
سلام وبلاگ خیلی خوشملی دارین
مطلبتون رو خوندم زیبا نوشتین
خیلی جالب بود لذت بردم .
به من هم سر بزن[گل][گل][گل]