لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

گر به بالینم نیامد


گر به بالینم نیامد بر مزار آمد مرا    جانسپاری در رهش آخر به کار آمد مرا


نظرات 5 + ارسال نظر
صدف شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ http://www.asantabligh.ir

سلام خوبی ! وبلاگ جالبی داری ! عزیزم اگه خواستی یه سری هم به ما بزن.برای تبادل لینک با سایتهای من به این صفحه مراجعه کن http://istgah.asantabligh.com/tabdol1.phpو نیز برای منفجر کردن شمارشگر آمار وبلاگ خودت به این سایتم حتما برو ثبت نام کن و سایتت رو ثبت کن ! مرسی گلمhttp://asanrank.com

صفورا یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ http://lahzehayeshaeraneh.blogsky.com/

سلام
با حرفت موافقم که گفتی جدایی عادی میشه
آره واقعا همینطوره
اما من دوست داشتم جدایی وجود نداشت
هر روز دارم اون کتابو میخونم تاثیره خوبی داره اما در هر صورت از این دنیا بدم میاد چون گاهی مجبوری از چیزایی که دوس داری بگذری ....سخته خیلی سخته

سلام
خوشحالم که به این نتیجه رسیدی ..
جدایی سخته اما جزوی از زندگی و همین هم باعث میشه زندگی معنای واقعی خودش رو پیدا کنه ..
امیدوارم تاثیرش رو بگذاره ..
آره .. خیلی سخته .. امیدوارم که دوباره همچین اتفاقی برات نیوفته

صفورا یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ق.ظ

راستی لینکت کردم
آخه به شعر خیلی علاقه دارم دوس دارم بیام شعرایی که نیذاری رو بخونم

خیلی ممنون
خوشحالم از اینکه از اینجا خوشت اومده..

صفورا یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ق.ظ http://lahzehayeshaeraneh.blogsky.com/

دوباره سلام میدونی شبا خیلی بده چون آدمو بیشتر یاد کسی میندازه که حالا نیست یعنی واسه من اینطوریه
برای همین تصمیم گرفتم شبا بیام وبلاگمو آپ کنم و ترانه دانلود کنم تا چشمام خسته شه که وقتی از جلو کامپیوتر بلند میشم سریع خوابم ببره و به قول شما بهش فکر نکنم
روزا هم که خدارو شکر اینقدر برنامه دارم که حتی نمیرسم واسه کنکور بخونم چه برسه بشینم فکر کنم
انگار دارم کم کم به اون چیزی که باید بریم میرسم

صفورا یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ق.ظ http://lahzehayeshaeraneh.blogsky.com/

نمیدونم اونم حسه منو داره یا نه اما وقتی باهم بودیم که احساسمون دو طرفه بود البته از طرف من شدتش بیشتر بود شاید چون من کوچولوتر و احساساتی تر از اونم موقع بیشتر خدافظی هامون من گریه میکردم خدا شاهده دوس داشتم بمیرم اما اون نره و باهام صحبت کنه تمومه پستای وبلاگم رو واسه اون نوشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد