همدمی نیست که گوید سخنی پیش منت محرمی نیست که آرد خبری سوی توام
چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام
یارب کاش آشنایی ها نبود یا به دنبالش جدایی ها نبود
یا که او با من نمی شد آشنا یا مرا از او نمی کردی جدا
در این سرای بی کسی , کسی به در نمی زند به دشت پر ملال غم پرنده پر نمی زند