-
از منست این غم
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 02:22
از منست این غم که بر جان منست دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
-
چو می بینم کسی
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 16:54
چو می بینم کسی از کوی او دلشاد می آید فریبی کز وی اول خورده بودم یاد می آید ضمیری اصفهانی
-
خون خورده ی دردیم
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 11:10
خون خورده ی دردیم و چراغانی داغیم گل کرده ی باغیم و به چیدن نرسیدیم یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم
-
دانی که چرا
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 01:23
دانی که چرا کنند نهان گنج زیر خاک؟ یعنی که خاک بر سر اسباب دنیوی
-
نعمت روی زمین
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 13:44
نعمت روی زمین قسمت پررویان است خون دل می خورد آنکس که حیایی دارد
-
گفتم چشمم
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 01:05
گفتم چشمم، گفت به راهش می دار گفتم جگرم، گفت پر آهش می دار گفتم که دلم، گفت چه داری در دل گفتم غم تو، گفت نگاهش می دار
-
با علمت اگر عمل برابر گردد
شنبه 16 مردادماه سال 1389 15:07
با علمت اگر عمل برابر گردد کام دو جهان ترا میسر گردد مغرور برین مشو که خواندی ورقی زآن روز حذر کن که ورق برگردد ناصح تبریزی
-
دلا بی من چه می کردی
شنبه 16 مردادماه سال 1389 01:15
دلا بی من چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل، تو هم گشتی رقیب من
-
پیش ازینت بیش از این
جمعه 15 مردادماه سال 1389 18:29
پیش ازینت بیش از این اندیشه عشاق بود مهر ورزی تو با ما شهره ی آفاق بود
-
دلم از صحبت این چرب زبانان
جمعه 15 مردادماه سال 1389 15:57
دلم از صحبت این چرب زبانان بگرفت بعد از این، دست من و دامن لب دوختگان توللی
-
ندانم غمزه ساقی
جمعه 15 مردادماه سال 1389 00:04
ندانم غمزه ساقی، چه افسون کرد در کارش؟ که امشب محتسب در میکده رندانه می رقصد گرامی هندی
-
زدی، بستی، شکستی
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 14:52
زدی، بستی، شکستی، سوختی، انداختی، رفتی جوابت چیست فردای قیامت، دادخواهان را؟
-
راز دلش را با کدامین چاه گوید
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 23:54
راز دلش را با کدامین چاه گوید آن کس که غیر از خویشتن محرم ندارد
-
لب فروبسته ام
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 17:50
لب فروبسته ام از شرم و زبان نگهم پیش چشمان سخنگوی تو گویاست هنوز
-
چشمت که به خونریزی عشاق
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 13:12
چشمت که به خونریزی عشاق سری داشت می کشت یکی را و نظر بر دگری داشت " غزالی مشهدی "
-
نردبان این جهان ما و منی است
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 01:14
نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان افتادنی است لا جرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش زودتر خواهد شکست
-
سر فدای دوست کردن
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 18:05
سر فدای دوست کردن نزد ما دشوار نیست گرچه این نا قابلی ها قابل گفتار نیست
-
گل که بی مهر و وفا بود
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 13:13
گل که بی مهر و وفا بود، چرا بلبل زار روز و شب بهر وصالش، ستم از خار کشید
-
عشق شیریست قوی پنجه
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 01:14
عشق شیریست قوی پنجه و می گوید فاش هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ما
-
چراغ روشن عمرش
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 17:56
چراغ روشن عمرش اسیر باد مباد هر آنکسی که منور کند چراغ کسی
-
جان دادم و فارغ شدم
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 14:03
جان دادم و فارغ شدم از محنت هجران یعنی که ز شبهای دگر، بهترم امشب
-
هر که را بینی به دنیا
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 00:08
هر که را بینی به دنیا، در پی صیدست و بس اختلافی هم اگر باشد، فقط در دامهاست
-
شمع، گیرم که پس از کشتن
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 17:44
شمع، گیرم که پس از کشتن پروانه گریست قاتل از گریه بیجا گنهش پاک نشد
-
عمر ما را مهلت امروز
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 14:15
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟
-
غم من بداند آن کس
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 00:45
غم من بداند آن کس که رخ تو دیده باشد و گرت ندیده باشد، ز کسی شنیده باشد
-
روزی که دهم جان
شنبه 9 مردادماه سال 1389 15:59
روزی که دهم جان و فغانی نکند کس معلوم شود بی کسی من همه کس را
-
ز نامردان علاج درد خود جستن
شنبه 9 مردادماه سال 1389 12:20
ز نامردان علاج درد خود جستن، بدان ماند که خار از پا برون آرد کسی، با نیش عقربها
-
هر جا که دری بود زدم
جمعه 8 مردادماه سال 1389 16:44
هر جا که دری بود زدم در طلب دوست ویلان شود این دل که چنین در به درم کرد
-
وقت دیدار به فردا مفکن
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 19:28
وقت دیدار به فردا مفکن، چونکه ز عمر تا که دیدار دگر دست دهد می گذرد
-
سوخت پروانه که زد بوسه
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 18:08
سوخت پروانه که زد بوسه شبی بر لب شمع من که ناکام شدم از چه سبب می سوزم؟