لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

دیشب از زمزمه ی عشق تو


دیشب از زمزمه ی عشق تو بیدار شدم     توچه کردی که به عشق تو گرفتار شدم

مرا دردی است اندر دل


مرا دردی است اندر دل اگر گویم جهان سوزد     وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد



راز ایــن داغ


راز ایــن داغ نـه در سـجـده ی طـولانـی مــاسـت    بوسه ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست



به گوش خود می شنویم


به گوش خود می شنویم که دگران بمٌرد     به گوش دیگری هم خوش باشد خبر مرگ تو




مرا چشمیست خون افشان


مرا چشمیست خون افشان به دست ان کمان ابرو    جهان بس فتنه خواهد دید از ان چشم و از ان ابرو

تو مرا جان و جهانی


تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را    تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را



هرکه منظور خود


هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد             او گدایی است که حاجت که ز گدا مطلبد

زهر است عطای خلق هرچند که دوا باشد     حاجت ز که می خواهی آنجا که خدا باشد


دستم نداد قوت


دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست     چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم



دیده ام زلف پریشان تو


دیده ام زلف پریشان تو در چنگ رقیب     بی سبب نیست که شب خواب پریشان بینم

دریای شور انگیز چشمانت


دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست      آن جا که باید دل به دریا زد همینجاست


یک روز رسد غمی


یک روز رسد غمی به اندازه ی کوه       یک روز رسد نشاط اندازه ی دشت

افسانه ی زندگی چنین است عزیز    در سایه ی کوه باید از دشت گذشت


در فراقت بی قرارم


در فراقت بی قرارم روز و شب                  سر زکویت بر ندارم روز و شب

زان شبی که وعده کردی روز وصل     روز و شب را می شمارم روز و شب


ما را بعشق تو


ما را بعشق تو جامه دریدن زود بـود    تـرا بنـرخ عشق بجـا ن خـریدن زود بود

رختـی که بعشق تـو بتـن دوخته بودم    بـی وفــا جــا مه ما را دریـــد ن زود بود


پر سوخته ی شرار پرهیز توام


پر سوخته ی شرار پرهیز توام     دیوانه ی چشم فتنه انگیز توام

گنجایش دیگری ندارد دل من        همچون قدح شراب لبریز توام



امشب سر مهربان نخلی خم شد


امشب سر مهربان نخلی خم شد       در کیسه نان به جای خرما غم شد

در خانه ای دور بیوه ای شیون کرد           همبازی کودک یتیمی گم شد