-
عاقبت
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 15:46
عاقبت اندر دل سخت تو راهی میکنم یا به حالت یا به حیلت یا به زاری یا به زر هدایت طبرستانی
-
قلب من
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 15:44
قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد تمام پرسه های من، کنار تو سلوک شد
-
شاعر
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 13:43
به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است ،شاعر توست فاضل نظری
-
همراه تو بودن
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 01:13
همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست چون چشم تو دل میبردازگوشه نشینان حافظ
-
به تکلم به خموشی
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:01
به تکلم به خموشی به تبسم به نگاه می توان برد به هر شیوه دل آسان ازمن
-
من نه آن رندم
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:55
من نه آن رندم که غیر از عاشقی کاری کنم گه شکایت از گلی گه شکوه از خاری کنم
-
گر عارف حق بینی
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:41
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن هم نکتهٔ وحدت را با شاهد یکتاگو هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن فروغی بسطامی
-
عاقبت
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 20:33
عاقبت ما در قمار زندگانی باختیم گرچه تکخال جوانی در بساط انداختیم
-
سفله
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 20:31
سفله را قوت مده چندانکه مستولی شود گرگ را چندانکه دندان تیزتر خونریزتر سعدی
-
اقبال خصم
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 20:29
اقبال خصم گر چه بلند است غم مدار فواره چون بلند شود سرنگون شود لا ادری
-
هرگز ز دماغ بنده
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 23:29
هرگز ز دماغ بنده بوی تو نرفت وز دیدۀ من خیال روی تو نرفت در ارزوی تو عمر برندارم شب و روز عمرم همه رفت و ارزوی تو نرفت شمس تبریزی
-
شب نیست
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 23:26
شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد و از بهر تو زهر اندهی نوش نکرد ای جان جهان هیچ نیاوردی یاد آن را که تو را هیچ فراموش نکرد سیف فرغانی
-
به کعبه گفتم
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 22:42
به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک چرا باید من به دور تو بگردم ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم
-
گرد باد
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 22:40
گرد بادی که می بینی تو در پهنای دشت روح مجنون است اینجا خاک بر سر میکند
-
از جمله رفتگان
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 22:39
از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده کیست تا بما گوید باز پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز تا هیچ نمانی که نمیآیی باز
-
آنچنان گرم است
شنبه 24 دیماه سال 1390 02:08
آنچنان گرم است بازار مکافات عمل چشم اگر بینا بود هرروز روز محشر است
-
گر می شد
شنبه 24 دیماه سال 1390 02:07
گر می شد از شکستن دلها صدا بلند سنگین نمی شد اینهمه خواب ستمگران
-
در عالم
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 20:20
در عالم بیوفا کسی خرم نیست شادی و نشاط در بنیآدم نیست آن کس که درین زمانه او را غم نیست یا آدم نیست، یا از این عالم نیست هلالی جغتایی
-
گر باده خوری
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 21:52
گر باده خوری تو با خردمندان خور یا با صنمی لاله رخی خندان خور بسیار مخور و رد مکن فاش مساز اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور
-
مشنو
شنبه 17 دیماه سال 1390 22:03
مشنو که مرا از تو صبوری باشد یا طاقت دوستی و دوری باشد لیکن چه کنم گر نکنم صبرو شکیب ؟ خرسندی عاشقان ضروری باشد
-
من جای غم تو
شنبه 17 دیماه سال 1390 21:59
من جای غم تو در دل خویش کنم درد تو دوای جگر ریش کنم چندان که تو در دلم جفا پلش کنی من بر سر آنم که وفا بیش کنم
-
تن در غم هجر داده بودم
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 19:46
تن در غم هجر داده بودم همه شب واز اندوه تو فتاده بودم همه شب سر بر زانو نهاده بودم همه شب گویی که ز سنگ زاده بودم همه شب مسعود سعد
-
روز ها...
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 20:26
روز ها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آن که جز تو پاک نیست
-
گر بداند
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 19:48
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA گر بداند لذت جان باختن در راه عشق هیچ عاقل زنده نگذارد به عالم خویش را
-
روزی گفتی
شنبه 10 دیماه سال 1390 00:11
روزی گفتی ، شبی کنم دلشادت وزبندِ غمانِ خود کنم آزادت دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت وزگفته ی خود هیچ نیامد یادت سعدی
-
چون جمله خطا کنم
پنجشنبه 8 دیماه سال 1390 22:23
چون جمله خطا کنم صوابم تو بسی مقصود ازین عمر خرابم تو بسی من میدانم چونکه بخواهم رفتن پرسند چه کرده ای جوابم تو بسی شمس تبریزی
-
ترا با غیر میبینم
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 19:50
ترا با غیر میبینم ، صــــــدایم در نمی آید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمــی آید نشستم باده خوردم ، خون گریستم ، کنجی افتادم تحمل میرود ، اما ، شـــــــــــب غم سر نمی آید
-
از غم عشق
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 22:05
از غم عشق حکایت به صبا نتوان کرد گله از دوست به هر بی سروپا نتوان کرد الفت اصفهانی
-
ای دل
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 19:21
ای دل غم این جهان فرسوده مخور بیهوده نئی غمان بیهوده مخور چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید خوش باش غم بوده و نابوده مخور
-
دیدمت شبی
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 19:02
دیدمت شبی به خواب و سرخوشم وه ... مگر به خواب ها بینمت غنچه نیستی که مست اشتیاق خیزم و ز شاخه ها بچینمت فروغ فرخزاد