-
روز بارانی
جمعه 10 دیماه سال 1395 21:10
در همین روزهای بارانی یک نفر خیره خیره میمیرد تو بدی کردی و کسی با عشق از خودش انتقام میگیرد
-
چتر
جمعه 9 بهمنماه سال 1394 10:14
بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم
-
جز غم
جمعه 23 مردادماه سال 1394 17:06
جز غم نگشاید در کاشانه ما یارب چه کسی داد نشان خانه ما را
-
جدایی مشکل است
یکشنبه 18 مردادماه سال 1394 21:15
ای که گفتی آشنایی با غریبان مشکل است آشنایی می توان کردن جدایی مشکل است
-
در چنین عهدی
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1394 18:22
در چنین عهدی که نزدیکان ز هم دوری کنند یاریِ غم بین که از من یک نفس هم دور نیست رهی معیری
-
گله ای نیست
یکشنبه 21 تیرماه سال 1394 01:15
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست محمد علی بهمنی
-
عاشقم
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1394 21:02
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
-
شباهت
پنجشنبه 4 دیماه سال 1393 11:40
قد و قامت که همان بود دلم هری ریخت چادری ها به هم از پشت شبیه اند آخر
-
عشق آمد
جمعه 11 مهرماه سال 1393 21:59
بیهوده در اضطراب ماندیم همه در تاب و تب و عذاب ماندیم همه این ساعت زنگ خورده هم زنگ نزد عشق آمد و رفت و خواب ماندیم همه
-
دست تو در دستم بود
جمعه 11 مهرماه سال 1393 21:57
در خواب چراغ تا سحر دستم بود در خواب کلید هر چه در دستم بود زیباتر از این خواب ندیدم خوابی بیدار شدم دست تو در دستم بود ایرج زبردست
-
جنون
جمعه 6 تیرماه سال 1393 23:21
جنون یعنی به طوفان دل سپردن به اقیانوس چشمت غوطه خوردن جزیره در جزیره ...موج در موج در آغوشت شبی آرام مردن
-
لگد مال بشر
جمعه 6 تیرماه سال 1393 23:18
لگد مال بشر شد کل دنیا به ویرانی کشانده هر چه هر جا بگو تا بیخودی قایق نسازند نمانده هیچ شهری پشت دریا " قاسم بحرانی "
-
بــر در مـیخــانه
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1392 21:17
بــر در مـیخــانه رفتــن کــار یــک رنــگـان بــود خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست هر چه هست از قامت ناساز بی اندام مـاست ور نـه تشـریف تـو بـر بـالای کـس کـوتاه نیسـت بنــده پیــر خــراباتـم کــه لطــفش دایــم اســت ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
-
امشب
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 20:50
امشب دلم از آمدنت سرشار است فانوس به دست کوچه دیدار است آنگونه تو را در انتظارم که اگر این چشم بخوابد آن یکی بیدار است
-
خیال
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 20:47
خیال روی کسی در سر است هر کس را مرا خیال کسی کز خیال بیرون است سعدی
-
جان
جمعه 14 تیرماه سال 1392 21:31
در رفتن جان از بدن گویند هر طوری سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
-
مانند صبا
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 13:51
مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز دامان گل ولاله کشیدن دگر آموز اندر دلک غنچه خزیدن دگر آموز موئینه به بر کردی وبی ذوق تپیدی "اقبال لاهوری"
-
هنوز
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 10:14
هرچند که گَردِ من برانگیخته ای بارانِ بلا بر سرِ من ریخته ای چون اشک مرو ز پیشِ چشمم که هنوز چون ناله به دامانِ دل آویخته ای
-
دیدار دانا
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 20:43
بسیار می گفتم که دل با کس نپیوندم ولی دیدار خوبان اختیار از دست دانا می برد
-
محتسب کو...
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 20:42
محتسب کو تا ببیند روی دوست همچو محرابی و من چون عابدی؟
-
آهنگ سفر
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 12:18
امروز منم که راهی کوی توام امید وصال می کشد سوی توام تا دست رسد شبی به گیسوی توام می آیم و آشفته تر از موی توام
-
من بی می ناب
جمعه 22 دیماه سال 1391 20:56
من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم من عاشق آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
-
عشق کهن
جمعه 22 دیماه سال 1391 11:29
این عشق کهن بوده ی نافرسوده پیرانه سرم نمی هلد آسوده در حسرت دیدار تو کردیم سفید این ریش پریشان به اشک آلوده
-
گفتم
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 23:53
گفتم ار عاشق شوم، گاهی غمی خواهم کشید مـن چـه دانـستم کـه بار عـالمی خـواهـم کـشیـد
-
دو لب خواهم
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 23:51
دو لب خواهم : یکی در می پرستی یکی در عذرخواهی های مستی طالب آملی
-
کاسه و کوزة
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 20:29
کاسه و کوزة تقوا که نمودند درست دیدمآنکاسه بهسنگ آمدوآن کوزه شکست شهریار
-
دلم بردی
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 20:18
دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی مکن تکلیف ناواجب که بیدل صبر نتوانم انوری
-
کوزه
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1391 09:34
این کوزه چو من عا شق زاری بوده است واندر طلب روی نگاری بوده است این دسته که در گردن او می بینی دستی است که در گردن یاری بوده است
-
شرابی .....
جمعه 26 آبانماه سال 1391 19:31
شرابی مست می خواهم که مردافکن بود زورش مگر یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
-
جهانی
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 19:57
جهانی در تباهی غرق می شد زنی در قصر شاهی غرق می شد در این کولاک باران اسیدی زمین از ترس ماهی غرق می شد جمالی