ز بس نامردی را در لباس مردی دیدم دگر از سایه خو هم بدل بیم زیان دارم
چو دیگران پی نام و نشان نمی گردیم که بی نشانی ما خود بود نشانه ما
گفتى ز سر عهد ازل یک سخن بگو آنگه بگویمت که دو پیمانه در کشم من آدم بهشتیم اما درین سفر حالى اسیر عشق جوانان مهوشم سلام...خوبید؟!
سلامممنون .خوبیم .خیلی زیبا بود .. غزل های حافظ همه زیبایند .. من دوستدار روى خوش و موى دلکشم مدهوش چشم مست و مى صاف بى غشم
گفتى ز سر عهد ازل یک سخن بگو آنگه بگویمت که دو پیمانه در کشم
من آدم بهشتیم اما درین سفر حالى اسیر عشق جوانان مهوشم
سلام...
خوبید؟!
سلام
ممنون .خوبیم .
خیلی زیبا بود .. غزل های حافظ همه زیبایند ..
من دوستدار روى خوش و موى دلکشم
مدهوش چشم مست و مى صاف بى غشم