خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت
حافظ
رخنه ای نیست در این تاریکی:
در و دیوار بهم پیوسته.
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته.
سهراب سپهری
ندارد مزرع دنیا بجز غم حاصلی ای دل
بسوز از برق آهی خرمن بیدانه ی خود را
برگ عشرت مکن ای غنچه که ایام بهار