لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

خسته شد بال و پرم


خسته شد بال و پرم بَس که در بیابان ها پریدم    کاش من هم آشیانی داشتم بر شاخساری



گر به بالینم نیامد


گر به بالینم نیامد بر مزار آمد مرا    جانسپاری در رهش آخر به کار آمد مرا


چنان ناسازگاری عام شد


چنان ناسازگاری عام شد در روزگارِ ما    که طفل از شیرِ مادر، استخوان اندر گلو دارد


اگر در خواب میدیدم


اگر در خواب میدیدم غم روز جدایی را    به دل هرگز نمی کردم خیال آشنایی را


بر لبم کس خنده ای


بر لبم کس خنده ای هرگز مدید الا مگر   در میان گریه بر احوال خود خندیده ام


سر فدای دوست کردن


سر فدای دوست کردن نزد ما دشوار نیست    گرچه این نا قابلی ها قابل گفتار نیست



اگر سنگم زنی


اگر سنگم زنی سنگت ببوسم    اگر زهرم دهی زهرت بنوشم
اگرغسلم دهی با آب کافور         کفن پاره کنم رویت ببوسم!



یار در پرده


یار در پرده و ما پرده بر انداخته ایم     از ازل او به چنان ما به چنین ساخته ایم
گر کمان میکشد اینک به کمین امده ایم    ور که شمشیر زند ما سپر انداخته ای




یک قلب سیاه


یک قلب سیاه کن خودت می فهمی      یک ‏بار گناه کن خودت می فهمی

من این همه بد نیستم آقا! خانم!     یک لحظه نگاه کن خودت می فهمی



ای دوستان بی وفا


ای دوستان بی وفا           از غم بیاموزید وفا

غم با همه بیگانگی    سر می زند شبها به ما



الهی در شب فقرم بسوزان


الهی در شب فقرم بسوزان    دلی محتاج نامردان نگردان



الاهی غمم بار خاطر نباشد


الاهی غمم بار خاطر نباشد      که در غم مرا جان صابر نباشد

الاهی نباشد وداعی و گر هست         برای کسی بار آخر نباشد


دیشب که دلم


دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت          اشکم همه از دیده گریان میسوخت

میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو               بر من دل کافر و مسلمان میسوخت



مگر آگاه شدی


مگر آگاه شدی از غم تنهایی من              که به غمخواریم اندر دل شب نوحه گری؟

مگر از گلشن عشق آمده ای ای بلبل مست ؟    که چنین ناله جانسوز ندارد بشری



همه ذرات جان


همه ذرات جان پیوسته با دوست      همه اندیشه ام اندیشه اوست

نمی بینم به غیر از دوست اینجا      خدابا این منم یا اوست اینجا ؟