ابرم و دلتنگ دریاها خسته از بی مهری خورشید
روز خوش یارب نبیند کاش آن که از دریا جدایم کرد
گرچه از آغاز خود دورم از زمین تا آسمان اما
این صدای موج رویا نیست باز هم دریا صدایم کرد
صابر موسوی (بغض دیرسال من)
گویی از خامه تقدیر، غرض نقش تو بود کز ازل تا به ابد اینهمه تصویر کشید
نیاز اصفهانی
یاد لبخند تو هر دَم بَرد از هوش مرا
جای تو، یاد تو تا چند هم آغوش مرا
معین کرمانشاهی
یادتان باشد اگر مُردم عزاداری کنید بر سر و صورت بکوبید و خود آزاری کنید
آبروها برده اید از من در ایام حیات لا أقل حالا که مردم آبرو داری کنید
غم بی حد و درد بی شمار و من فرد یا رب چه کنم که صبر نتوانم کرد
یا درد باندازه درمان بفرست یا حوصله ای بده باندازه درد
مشتاق اصفهانی