-
آنکه ویران شده
شنبه 25 دیماه سال 1389 21:34
آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد آنکه تنها شده بسیار مرا میفهمد
-
در حسرت آنم...
شنبه 25 دیماه سال 1389 18:43
در حسرت آنم که سر و مال به یک بار در دامنش افشانم و دامن نفشاند
-
گر ز بی مهری
جمعه 24 دیماه سال 1389 19:22
گر ز بی مهری مرا از شهر بیرون می کنی دل که در کوی تو می ماند به او چون می کنی؟ همایی نسابی
-
گفتم که ناله سر دهم
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 23:49
گفتم که ناله سر دهم از شور عاشقی غم عقده در گلو شد و راه نفس گرفت علی اشتری
-
وقتی از غربت ایام...
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 12:41
وقتی از غربت ایام دلم می گیرد مرغ امید من از شدت غم می میرد
-
دل به رویای خوش...
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 12:41
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم باز هم خاطر تو دست مرا می گیرد
-
دل من چون دل تو
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 23:30
دل من چون دل تو، صحنه ی دلقک ها نیست! دیده ام مسخره ی خنده ی چشمک ها نیست! دل من مامن صد شور و بسی فریاد است: ضرباتش جرس قافله ی زنده دلان
-
وفا
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 21:57
تپیدم، ناله کردم، داغ گشتم، خاک گردیدم وفا افسانهها دارد که میباید شنید از من
-
در سینه دلم گم شده
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 23:29
در سینه دلم گم شده تهمت به که بندم؟ غیر از تو در این خانه کسی راه ندارد ادهم آرتیمانی
-
باز امشب
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 22:03
باز امشب غزلی کنج دلم زندانیست اسمان شب بی حوصله ام طوفانیست هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد های های دل دیوانه من پنهانیست
-
دنبال تو بودن...
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 17:59
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
-
آن سرو که گویند...
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 17:57
آن سرو که گویند به بالای تو ماند هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
-
امروز
یکشنبه 19 دیماه سال 1389 21:42
امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
-
حدیث آتش عشقم
جمعه 17 دیماه سال 1389 17:28
حدیث آتش عشقم، مگر رسید به نی؟ که نی، ز سوز درون هزار آه کشید حلاج
-
سواد لوح بینش...
پنجشنبه 16 دیماه سال 1389 17:19
سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخه ای باشد ز لوح خال هندویت
-
خواهم از گریه
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 23:24
خواهم از گریه دهم خانه به سیلاب امشب دوستان را خبر از چشم پرآبم مکنید
-
مـن و تـو
یکشنبه 12 دیماه سال 1389 23:39
مـن و تـو مـثـل دو تـا رود مـوازی بــودیــم من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی
-
مژه بر هم نزن
شنبه 11 دیماه سال 1389 23:37
مژه بر هم نزن ای دوست که بادم برد چون سبک تر شدم از پره کاهی ز غمت
-
حال خود گفتی
جمعه 10 دیماه سال 1389 18:50
حال خود گفتی: بگو بسیار و اندک هرچه هست صبر اندک را بگویم یا غم بسیار را؟ هلالی جغتایی
-
من و باد صبا..
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 12:08
من و باد صبا مسکین ٬ دو سرگردان بی حاصل من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
-
گر مذهب
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 21:36
گر مذهب مردمانِ عاقل داری یک دوست بسنده کن که یک دل داری
-
نترسم
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 22:12
نترسم که با دیگری خو کنی تو با من چه کردی که با او کنی
-
مـن و تـو
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 20:32
مـن و تـو مـثـل دو تـا رود مـوازی بــودیــم من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی
-
وفا
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 14:54
وفا کنیم و ملامت کنیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
-
شهره ی شهر...
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 14:53
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
-
ای که از یار وفا
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 00:30
ای که از یار وفا می طلبی یار کجاست؟ همه یارند ولی یار وفا دار کجاست
-
نازنینا
شنبه 4 دیماه سال 1389 21:44
نازنینا من تو را از جان هوادارم هنوز رفتی و پیمان شکستی من وفادارم هنوز
-
آدم آن روز
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 22:01
آدم آن روز که دستش به دهانش نرسید از خدا دست کشید و پی شیطان افتاد
-
مدامم مست...
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 17:58
مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت
-
نگاه می کنی...
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 17:57
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟