لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

لذت شعر نوشتن با کیبورد

دو بیتی و تک بیتی های ماندگار

عاقبت


عاقبت ما در قمار زندگانی باختیم

گرچه تکخال جوانی در بساط انداختیم


اقبال خصم


اقبال خصم گر چه بلند است غم مدار

فواره چون بلند شود سرنگون شود


لا ادری



به کعبه گفتم


به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک
چرا باید من به دور تو بگردم
ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم

گرد باد


گرد بادی که می بینی تو در پهنای دشت
روح مجنون است اینجا خاک بر سر میکند

آنچنان گرم است


آنچنان گرم است بازار مکافات عمل

چشم اگر بینا بود هرروز روز محشر است



گر می شد


گر می شد از شکستن دلها صدا بلند

سنگین نمی شد اینهمه خواب ستمگران



تن در غم هجر داده بودم


تن در غم هجر داده بودم همه شب         واز اندوه تو فتاده بودم همه شب

سر بر زانو نهاده بودم همه شب      گویی که ز سنگ زاده بودم همه شب


مسعود سعد

روز ها...

روز ها گر رفت گو رو باک نیست       تو بمان ای آن که جز تو پاک نیست

گر بداند


گر بداند لذت جان باختن در راه عشق

هیچ عاقل زنده نگذارد به عالم خویش را



ترا با غیر میبینم



ترا با غیر میبینم ، صــــــدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمــی آید

نشستم باده خوردم ، خون گریستم ، کنجی افتادم
تحمل میرود ، اما ، شـــــــــــب غم سر نمی آید



از غم عشق


از غم عشق حکایت به صبا نتوان کرد

گله از دوست به هر بی سروپا نتوان کرد


الفت اصفهانی


من اناری را می کنم دانه



من اناری را می کنم دانه و به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود



بی حسین


بی حسین بن علی احساس پیری می کنم

نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم

گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟

گفتـم از آیـنـه ی دل گــردگـیــری مــی کـنـم


عالم همه قطره


عالم همه قطره و دریاست حسین

 خوبان همه بنده و مولاست حسین

 ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

 از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین



نیست پروا



نیست پروا تلخ کامان را ز تلخی های عشق

آب دریـا در مـذاق مـاهـی دریــا خـوشـسـت