گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن
هم نکتهٔ وحدت را با شاهد یکتاگو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
فروغی بسطامی
هرگز ز دماغ بنده بوی تو نرفت وز دیدۀ من خیال روی تو نرفت
در ارزوی تو عمر برندارم شب و روز عمرم همه رفت و ارزوی تو نرفت
شمس تبریزی
از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز تا هیچ نمانی که نمیآیی باز